زوتوپیا از همان فیلم اول، فقط یک انیمیشن بامزه درباره حیواناتی با کتوشلوار نبود؛ شهری بود که وانمود میکرد همهچیز در آن «متمدنانه» حل شده، اما زیر پوست مرتب و رنگیاش، همان ترسهای قدیمی جریان داشت. زوتوپیا با داستان جودی هاپس و نیک وایلد، ما را وارد جهانی کرد که در آن مسئله تبعیض نه با فریاد، بلکه با لبخند، قانون و کلیشه پیش میرفت. شهری که میگفت «همه میتوانند هر چیزی باشند»، اما این «هر کسی» دقیقاً چه شامل همه شهروندان نمیشود. سریال زوتوپیا پلاس هم تلاشی برای روایتهایی سرگرمکننده در حاشیه این جهان بود.
حالا زوتوپیا ۲ در نقطهای ایستاده که دیگر نمیتواند فقط ادامه یک ماجراجویی خوشساخت باشد. جهانی که یکبار مسئله «دیگری» را مطرح کرده، حالا یا باید صادقانهتر به پیامدهایش نگاه کند، یا به نسخهای نرمتر و بیخطرتر از همان ایدهها بسنده کند. سؤال اصلی این نیست که جودی و نیک دوباره با چه پروندهای روبهرو میشوند؛ سؤال این است که آیا زوتوپیا جرأت دارد شهرش را دوباره به هم بریزد، یا ترجیح میدهد همان نظم ظاهراً عادلانه را با شوخی و رنگ حفظ کند. زوتوپیا ۲، ناخواسته یا آگاهانه، ادامه یک بحث ناتمام است؛ بحثی درباره ترس، قدرت و اینکه چه کسی واقعاً حق دارد «هر چیزی که میخواهد» باشد.
بحران در زوتوپیا
جودی هاپس و نیک وایلد با پروندهای روبهرو میشوند که اینبار نه از دل خیابانهای شلوغ شهر، بلکه از شکافهای قدیمی بین گونهها سر برمیآورد؛ ماجرایی که با ناپدیدشدن چند حیوان از زیستبومهای مختلف شروع میشود و کمکم پای نهادهای رسمی، رسانهها و ترسهای جمعی را وسط میکشد. هرچه تحقیقات جلوتر میرود، روشن میشود مسئله فقط یک جرم ساده نیست، بلکه بحرانی است که دوباره پرسش «امنیت» و «اعتماد» را به جان زوتوپیا میاندازد؛ همان شهری که ادعا میکرد از این مرحله عبور کرده است. جودی و نیک در حالی که خودشان هم زیر ذرهبین افکار عمومی قرار گرفتهاند، مجبور میشوند هم با گذشتهشان و هم با تصویر ایدهآلی که شهر از آنها ساخته است، روبهرو شوند؛ جایی که مرز بین قانون، تعصب و حقیقت بیش از همیشه مبهم میشود.
(ادامه مطلب ممکن است حاوی اسپویل باشد)
در جستوجوی اتوپیا
اگر در فیلم اول، ترس از ماهیت حیوانی و چالش کنار آمدن با طبیعت یکدیگر محوریت داشت، زوتوپیا ۲ قدمی فراتر میگذارد و نشان میدهد که تلاشهای آگاهانه برای تصحیح جامعه، تنها ترس را به زیر فرش برده و آن را ساختاری کرده است. پرونده جدیدی که جودی و نیک با آن روبهرو میشوند، فراتر از یک جرم اتفاقی است؛ این پرونده یک فروپاشی سیستمی است که ثابت میکند نظم ظاهراً عادلانهی زوتوپیا صرفاً یک لایه نازک از اعتماد متقابل بوده است. اینجا است که کلیشههای قدیمی شکارچی/شکار دوباره فرصت پیدا میکنند تا با ابزارهای مدرن (مانند اخبار جعلی یا سیاستهای تفرقهانداز) تقویت شوند و جامعه را به دوران پیش از «تکامل» خود بازگردانند.
ورود کاراکترهایی مانند «گری دِاسنِیک» و کشف تالاب مارش مارکت، بخش پنهان و حاشیهای شهر، به زوتوپیا ۲ این امکان را میدهد تا مفهوم «دیگری» را گسترش دهد. فیلم اول درباره رابطه شکارچیان و شکار بود، اما دنباله فیلم، جامعه خزندگان، دوزیستان و سایر موجوداتی را معرفی میکند که حتی در معادلات دوتایی شکار/شکارچی نیز جایی نداشتهاند و به طور کامل از تصویر آرمانی شهر حذف شدهاند. این موضوع نقد مستقیمی است به نژادپرستی ساختاری که نه از طریق قوانین صریح، بلکه از طریق غفلت، تخصیص منابع نابرابر و طراحی شهری تبعیضآمیز عمل میکند. زوتوپیا شهری است که ادعا میکرد برای همه ساخته شده، اما در عمل، صرفاً به پستانداران اجازه داده است تا سهمی از کیک تمدن داشته باشند و بقیه را به حاشیه رانده است.
نیک و جودی در قسمت اول به نماد امید برای تغییر و پلی بین شکافها تبدیل شدند. اما در زوتوپیا ۲، آنها با پیامی تلختر روبهرو میشوند. تغییرات فردی، برای مقابله با تبعیضی سیستماتیک کافی نیستند. فیلم آنها را در مقابل رسانهها و نهادهایی قرار میدهد که به سرعت میتوانند داستان آنها را منحرف کرده یا حتی خود آنها را به دلیل همکاری نزدیک بین گونهها، زیر سوال ببرند. این فشار نه تنها بر دوستی آنها، بلکه بر تصویر عمومی آنها به عنوان «آرمان شهر زوتوپیا» تأثیر میگذارد. در نهایت، این درگیری نشان میدهد که فرسایش امید و اعتماد عمومی یک فرآیند سیستماتیک است و قهرمانان برای پیروزی، باید نه تنها با مجرم، بلکه با ساختاری که او را تولید کرده است، مبارزه کنند.
سوال نهایی که زوتوپیا ۲ با جسارت مطرح میکند این است: آیا نظم مهمتر است یا عدالت؟ فیلمسازان با نمایش فروپاشی مقطعی شهر، از مخاطب میپرسد که آیا حفظ «آرامش ظاهری» به قیمت نادیده گرفتن حقوق بخش بزرگی از شهروندان توجیهپذیر است یا خیر؟ زوتوپیا تا زمانی یکپارچه بود که «دیگری» صدایش درنمیآمد. هنگامی که طردشدگان سرانجام به صحنه میآیند، شهر مجبور میشود با تعریفی جدید از مفهوم «همزیستی» روبهرو شود؛ تعریفی که دیگر بر تحمل و مدارا بنا نشده، بلکه مستلزم تغییر واقعی در قوانین، سیاستها و ساختار قدرت است. این انیمیشن بیش از یک فیلم کودکانه، یک بیانیه سیاسی درباره چگونگی مواجهه جوامع با گذشته و حال خود است که مطرح کردن این مساله در یک انیمیشن کودکانه نیز میتواند چالشبرانگیز باشد.
تسخیر گیشه؛ فراتر از یک دنباله ساده
موفقیت عظیم زوتوپیا ۲ در گیشه که تنها در ۱۷ روز به فروش جهانی یک میلیارد دلاری رسید، نشان میدهد که این فیلم صرفاً یک اثر کودکانه قابل توجه نیست، بلکه یک پدیده تجاری تمامعیار است. این فروش خیرهکننده ریشه در دو عامل اصلی دارد: اول، اعتماد به برند دیزنی و میراث محبوبیت فیلم اول؛ طرفداران شیفتهی شیمی بین جودی هاپس و نیک وایلد بودند و مشتاق بودند تا ببینند ماجراجویی این زوج چگونه ادامه مییابد. دوم، زمانبندی هوشمندانه و محتوای فراگیر؛ در زمانی که مخاطبان از محتوای سطحی فاصله گرفتهاند، زوتوپیا ۲ به شکلی ماهرانه، بحثهای عمیق اجتماعی را در پوشش یک انیمیشن خانوادگی خوشساخت ارائه داد. این تعادل باعث شد تا فیلم نه تنها کودکان را سرگرم کند، بلکه والدین و منتقدان را نیز به دلیل لایههای معنایی عمیقتر، جذب نماید و آن را به یک انتخاب بدون رقیب در فصل اکران خود تبدیل کند.
برخلاف بسیاری از دنبالههای استودیویی که صرفاً بر نوستالژی تکیه میکنند، زوتوپیا ۲ موفقیت تجاری خود را مرهون کیفیت بالای اجرای داستان است. این فیلم توانست علاوه بر بازگرداندن هسته اصلی طرفداران، مخاطبان جدیدی را نیز جلب کند که کنجکاو بودند ببینند یک انیمیشن چگونه میتواند مسائلی چون تبعیض ساختاری و بحران اعتماد اجتماعی را بدون قربانی کردن سرگرمی، به تصویر بکشد. این هوشمندی در ترکیب پیام اجتماعی قوی با انیمیشنسازی خیرهکننده، صداپیشگی درخشان و یک روایت معمایی پرکشش، تضمینکننده فروش شد. زوتوپیا ۲ ثابت کرد که بینش تحلیلی و سودآوری تجاری لزوماً دو مقولهی جدا از هم نیستند؛ در واقع، در دنیای امروز، محتوایی که حرفی برای گفتن داشته باشد، ماندگارتر و پولسازتر است.
· تماشای رایگان انیمیشن «زوتوپیا ۲» در روبیکا